سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
دسته بندی ایرونی

به نظر من آدمها دو دسته هستن:

یا از من پولدارترن که بهشون میگم مال مردم خور و ...
یا بی پول ترن که بهشون میگم گشنه گدا و ...

یا بهتر از من کار میکنن که بهشون میگم خرحمال و ...
یا کمتر کار میکنن که بهشون میگم تنبل و ...

یا از من سرسخت ترن که بهشون میگم کله خر و ...
یا بی خیال ترن که بهشون میگم ببو و ...

یا از من هوشیارترن که بهشون میگم پرافاده و ...
یا ساده ترن که بهشون میگم هالــو و ...

یا از من شجاع ترن که بهشون میگم بی کله و ...
یا از من محتاط ترن که بهشون میگم بی عرضه و ...

یا از من دست و دل باز ترن که بهشون میگم ولخرج و ...
یا اهل حساب و کتابن که بهشون میگم خسیس و ...

یا از من بزرگترن که بهشون میگم گنده بگ و ...
یا کوچیکترن که بهشون میگم فسقلی و ...

یا از من مردم دار ترن که بهشون میگم بوقلمون صفت و ...
یا رو راست ترن که بهشون میگم احمق  ...

کلا معیار همه چیز من هستم و نه حقیقیت




| [ کلمات کلیدی ] :
نویسنده : متین ابراهیمی
زمان : 7:30 عصر


خدا بیامزتشون




خسرو شکیبایی ?? تیرماه سال ???? ساعت ? صبح درگذشت.[بیشتر از خسرو شکیبایی]





حسین پناهی در ?? مرداد سال ???? در سن ?? سالگی درگذشت.[بیشتر از حسین پناهی]





حمیده خیرآبادی در بامداد ?? فروردین سال ???? درگذشت.[بیشتر از حمیده خیرآبادی]





رضا کرم رضایی در ?? فروردین سال ???? در گذشت.[بیشتر از رضا کرم‌رضایی]





محمود بنفشه خواه ?? فروردین ???? در گذشت.





کیومرث ملک مطیعی ?? فروردین ???? در گذشت.[بیشتر از کیومرث ملک مطیعی]





اسماعیل داورفر ?? اردیبهشت سال ???? درگذشت.[بیشتر از اسماعیل داورفر]





احمد آقالو ? اذر ???? در گذشت.[بیشتر از احمد آقالو]





پوپگ گلدره در پی یک حادثه رانندگی و بعد از ? ماه در کما بودن در ?? فروردین ???? درگذشت[بیشتر از او]





مهری مهرنیا ، صبح چهارشنبه ?? بهمن در گذشت.[بیشتر از مهری مهرنیا]





منوچهر نوذری روز چهارشنبه ?? آذرماه سال ???? درگذشت.[بیشتر از او]





فرهنگ مهرپرور ?? شهریور ???? درگذشت [بیشتر از او]





نیکو خردمند ?? آبان سال ???? درگذشت [بیشتر از او]





فرخ لقا هوشمند ?? تیر ???? درگذشت [بیشتر از او]





پروین سلیمانی ?? خرداد ماه ???? درگذشت [بیشتر از او]





رضا ژیان ?? بهمن ???? در گذشت [بیشتر از او]



| [ کلمات کلیدی ] :
نویسنده : متین ابراهیمی
زمان : 12:54 صبح


فرق دیوانه و احمق

مردی در هنگام رانندگی، درست جلوی حیاط یک تیمارستان پنچر شد و مجبورشد همانجا به تعویض لاستیک بپردازد.
هنگامی که سرگرم این کار بود، ماشین دیگری به سرعت ازروی مهره های چرخ که در کنار ماشین بودند گذشت و
آنها را به درون جوی آب انداخت و آب مهره ها را برد.

مرد حیران مانده بود که چکار کند.
تصمیم گرفت که ماشینش را همانجارها کند و برای خرید مهره چرخ برود.
در این حین، یکی از دیوانه ها که از پشت نرده های حیاط تیمارستان نظاره گر این ماجرا بود، او را صدا زد و گفت:
از 3 چرخ دیگر ماشین، از هر کدام یک مهره بازکن و این لاستیک را با 3 مهره ببند و برو تا به تعمیرگاه برسی.
آن مرد اول توجهی به این حرف نکرد ولی بعد که با خودش فکر کرد دید راست می گوید و بهتر است همین کار را بکند.
پس به راهنمایی او عمل کرد و لاستیک زاپاس را بست.
هنگامی که خواست حرکت کند رو به آن دیوانه کرد و گفت: «خیلی فکر جالب و هوشمندانه ای داشتی.
پس چرا توی تیمارستان انداختنت؟
دیوانه لبخندی زد و گفت: من اینجام چون دیوانه ام. ولی احمق که نیستم!



| [ کلمات کلیدی ] :
نویسنده : متین ابراهیمی
زمان : 12:52 صبح


صدایت میزنم

http://ax.kiousk.com/images/13367681860081081985.jpg

صدایت میزنم...

از یک عمق زلال آبی...از دورترین نشانه بودن...از زادگاه کوچکترین

ذره با اولین نفس حیات با حباب های روشن وجود صدایت میزنم...

من تورا یک دریا عاشقم...

از اعماق زمین ...از آنجاییکه زیر یک انبوه سنگین پنهان است...

از خانه جوانه هااز زادگاه خاکی عشق...از میان یک حجم سبز بیقرار...

ازابتدای راه رویش...با صدای پای شکفتن

صدایت میزنم...

با یک لبخند صمیمی... با یک نگاه عاشق... با یک نبض هستی از

گرمترین نشانه بودن صدایت میزنم

من تو را یک زمین می ستایم...

کاروان لحظه میگذرد... از ایوان ساکت صبرم


 

مشـق عشـــــــــــــــــــق

جغرافیای ِ کوچک من - بازوان توست ای کاش تنگ تر شود این سرزمین من

 

یک آفتاب عاشـــــقم ...

صدایت میزنم...

 

http://ax.kiousk.com/images/13367681860081081985.jpg

 

از یک عمق زلال آبی...از دورترین نشانه بودن...از زادگاه کوچکترین

ذره با اولین نفس حیات با حباب های روشن وجود صدایت میزنم...

من تورا یک دریا عاشقم...

از اعماق زمین ...از آنجاییکه زیر یک انبوه سنگین پنهان است...

از خانه جوانه هااز زادگاه خاکی عشق...از میان یک حجم سبز بیقرار...

ازابتدای راه رویش...با صدای پای شکفتن

صدایت میزنم...

با یک لبخند صمیمی... با یک نگاه عاشق... با یک نبض هستی از

گرمترین نشانه بودن صدایت میزنم

 من تو را یک زمین می ستایم...

کاروان لحظه میگذرد... از ایوان ساکت صبرم

 صدایت میزنم...

من از نگاه خسته ساربان تو را میپرسم ...من یک راه طولانی

انتظارم..با غبار خستگی آه میکشم آه...آهِ من در هوا می پیچد

هیچکس نمیداند شاید در این آهِ پنهانم

 صدایت میزنم...

در سکوت بی انتهای شب صدایم میپیچد..این صدا چه غمگین است

چه تنهاست...یک ستاره به من اشاره کرد او صدایم را شنیده...

چه می گوید؟انگار مرا به میهمانیِِِِ ستاره ها میخواند آه...آری می آیم

چه غوغاییست...تماشاییست...از تک تک نگاه های نور تو را

می پرسم...هیچ نمی گویند...هیچ نمی دانند

آه... آنها نمی دانند که من تو را

 یک آسمان عاشقم...

تو را که یک آسمان ستاره بودی


 

 

http://ohoom.persiangig.com/image/5299.jpg



صدایت میزنم...

من از نگاه خسته ساربان تو را میپرسم ...من یک راه طولانی

انتظارم..با غبار خستگی آه میکشم آه...آهِ من در هوا می پیچد

هیچکس نمیداند شاید در این آهِ پنهانم

صدایت میزنم...

در سکوت بی انتهای شب صدایم میپیچد..این صدا چه غمگین است

چه تنهاست...یک ستاره به من اشاره کرد او صدایم را شنیده...

چه می گوید؟انگار مرا به میهمانیِِِِ ستاره ها میخواند آه...آری می آیم

چه غوغاییست...تماشاییست...از تک تک نگاه های نور تو را

می پرسم...هیچ نمی گویند...هیچ نمی دانند

آه... آنها نمی دانند که من تو را

یک آسمان عاشقم...

تو را که یک آسمان ستاره بودی

عاشقانه به باغ ذهن میروم آرام در می گشایم...صدایت میزنم

آرام...آرام...صدایم در هوای باغ سبز میشود...

غنچه های خاطره بیدارمیشوند.آنها این صدا را میشناسند...

این صدا یک سبز بیدار است.. این صدا چه امیدوار است

به غنچه هالبخند میزنم از تک تک نگاه های سبز تو را میپرسم

چه آرامندچه صبور...

تا شکفتن آنها صبر میکنم میدانم درقلب آنها نیز تو یک خاطره ای

غنچه ها را یک به یک میبویم درخانه متروک قلبم عطر تو می پیچد زنده میشوم...

ذره های زندگی من بوی تورا میگیرد.. غنچه ای میشوم در انتظار

شکفتن غنچه ها میدانند من تورا

یک باغ می ستایم...



تورا که یک ذهن خاطره ای آه خاطره چه آسان میماند...

صدایت میزنم..دوباره...دوباره... نام تو در دالان های سرد انتظار میپیچد

نام تو بر همه نشانه های هستی ثبت میشود...

نام تو در قلب من سبز میشود من سبز میشوم تا خورشید میروم پر از

جوانه های نور میشوم آری من

تو را یک خورشید عاشقم...

تو را که یک روز نور بودی

صدایت میزنم... از لا به لای خواب های آشفته شب از یک هیا هوی

گیج سیاه از حنجرهء آوازه خوانی شبگرد با فریادهای تب آلود صدایت

میزنم من تو را...

از صبح می خواهم...

من از ابر تیره اندوه در هوای سرد تنهایی صدایت میزنم... بر فراز خانه

های تاریک شب باران میشوم میبارم من

از باران تورا میخواهم...

تو را که یک باران ترانه بودی

از بام یک سپیده... از گلدسته یک عشق... از ایوان گرم خورشید

صدایت میزنم تو را با سلام یک روز به آغاز می خوانم

تو را که سپیده آغاز من بودی...

تو را که از چراهای نا تمام من خسته ای

صدایت میزنم صدایم...

یک آبی جاریست یک سیاه غمگین است یک باران ترانه تنهاییست

آه...صدایم آواز شکیباییست

آری من تو را یک آفتاب عاشقم...
 




| [ کلمات کلیدی ] :
نویسنده : متین ابراهیمی
زمان : 5:10 عصر


هنر معماری ایرانی را در این تصاویر ببینید
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 



| [ کلمات کلیدی ] :
نویسنده : متین ابراهیمی
زمان : 4:41 عصر


منم زیبا

منم زیبا که زیبا بنده ام را دوست میدارم

تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید

 ترا در بیکران دنیای تنهایان

 رهایت من نخواهم کرد

 رها کن غیر من را آشتی کن با خدای خود

 تو غیر از من چه میجویی؟

 تو با هر کس به غیر از من چه میگویی؟

 تو راه بندگی طی کن عزیزا من خدایی خوب میدانم

 تو دعوت کن مرا با خود به اشکی .یا خدایی میهمانم کن

 که من چشمان اشک الوده ات را دوست میدارم

طلب کن خالق خود را.بجو مارا تو خواهی یافت

 که عاشق میشوی بر ما و عاشق میشوم بر تو که

 وصل عاشق و معشوق هم،اهسته میگویم، خدایی عالمی دارد

 تویی زیباتر از خورشید زیبایم.تویی والاترین مهمان دنیایم.

 که دنیا بی تو چیزی چون تورا کم داشت

 وقتی تو را من افریدم بر خودم احسنت میگفتم

 مگر ایا کسی هم با خدایش قهر میگردد؟

 هزاران توبه ات را گرچه بشکستی.ببینم من تورا از درگهم راندم؟

که میترساندت از من؟رها کن ان خدای دور

آن نامهربان معبود.آن مخلوق خود را

این منم پروردگار مهربانت.خالقت.اینک صدایم کن مرا.با قطره اشکی

 به پیش اور دو دست خالی خودرا. با زبان بسته ات کاری ندارم

 لیک غوغای دل بشکسته ات را من شنیدم

 غریب این زمین خاکی ام.آیا عزیزم حاجتی داری؟

بگو جز من کس دیگر نمیفهمد.به نجوایی صدایم کن.بدان اغوش من باز است

 قسم بر عاشقان پاک با ایمان

 قسم بر اسبهای خسته در میدان

 تو را در بهترین اوقات اوردم

 قسم بر عصر روشن ، تکیه کن بر من

 قسم بر روز، هنگامی که عالم را بگیرد نور

 قسم بر اختران روشن اما دور، رهایت من نخواهم کرد

 برای درک اغوشم,شروع کن,یک قدم با تو

 تمام گامهای مانده اش با من

 تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید  ترا در بیکران دنیای تنهایان. رهایت من نخواهم کرد                                                                     سهراب سپهری




| [ کلمات کلیدی ] :
نویسنده : متین ابراهیمی
زمان : 4:40 عصر


وقتی مادر عکاس باشد

 

 




| [ کلمات کلیدی ] :
نویسنده : متین ابراهیمی
زمان : 10:47 عصر


آلبوم یادگاری، آخرین یادگار سیاوش قمیشی

بالاخره بعد از مدت سه سال پس از انتشار آلبوم زیبای رگبار ، آلبوم جدید سیاوش قمیشی با نام یادگاری اواسط بهمن ???? منتشر شد و اما نکته قابل توجه در مورد این آلبوم این است که، اعلام شده این آخرین آلبوم سیاوش قمیشی در دنیای خوانندگی خواهد بود و بعد از این آلبوم دیگری منتشر نخواهد شد و سیاوش قمیشی با این آلبوم، رسما از دنیای خوانندگی خداحافظی خواهد کرد. بنابراین از این آلبوم میتوان به عنوان آخرین یادگاری سیاوش قمیشی نام برد.
  از نکات جالب این آلبوم نام تنظیم کنندگان آن میباشد که افرادی نظیر الیاس شیرزاد - فرد میرزا - مسعود فولای - رامون - نیما وارسته - kc bonder تنظیم آلبوم یادگاری با آهنگسازی سیاوش قمیشی را بر دوش دارند.

متن آلبوم یـــادگـــاری سیـــاوش قمیـــشی

ادامه مطلب...


| [ کلمات کلیدی ] :

نویسنده : متین ابراهیمی
زمان : 1:26 صبح


زیبایی های جزیره بالی (عکس)
بالی جزیره خدایان، جزیره کوچکی از بزرگترین مجمع الجزایر جهان یعنی کشور اندونزی است. این جزیره دو اقیانوس آرام و هند را به هم پیوند داده است و در نتیجه این وصلت خود از آب و هوای بسیار متفاوتی برخوردارگردیده است و مثل بسیاری از جزایر دیگراندونزی، دنیای مخصوص به خودش را دارد. دنیائی که این نام این جزیره را در فهرست برترین مقاصد توریستی جهان قرار داده است. این جزیره جمعیتی حدود سه میلیون نفر داشته که قریب به اتفاق ساکنان آن اهل اندونزی هستند اما در سالهای اخیر بدلیل رشد فراوان صنعت توریست بسیاری ازاسترالیا و اروپا هم به این جزیره مهاجرت نموده و در بالی کار و زندگی می کنند.

 
hamtaraneh.com

hamtaraneh.com
 

این جزیره که مساحتی بالغ بر ???? کیلومتر مربع را پوشش داده است، از لحاظ آتش فشانی فعال بوده و خاک آن برای کشاورزی بسیار حاصلخیز. اما سوگولی کوههای بالی کوه آگانگ که «مادر کوه »ها نامیده می شود آتشفشانی فعال بوده که ارتفاعی بیش از ???? متر دارد. در شمال و جنوب کوه های مرکزی این جزیره زمین های بسیاری حاصلخیزی برای کشاورزی وجود دارد که از آن برای کاشت برنج استفاده می کنند.

 
hamtaraneh.com

hamtaraneh.com
 

قطعا بیراه نگفته ایم اگر بگوییم که جزیره بالی پر از خصائل منحصر به فردی است که آن را از تمام جزیره های دنیا متمایز می سازد. بالی زیبا ترین و مشهورترین جزیره اندونزی است که در جنوب خط استوا، بین جاوه در غرب و لومبوک در شرق قرار گرفته است. فواصل هوایی این جزیره تا جاکارتا حدود ? ساعت و تا تهران با محاسبه توقف بین پروازی در شهرهای دوحه و کوآلالامپور حدود ?? ساعت می باشد. بزرگترین شهر و مرکز اداری این جزیره، شهر دنپازار است که حدود چهارصد هزار نفر جمعیت دارد.

 
hamtaraneh.com

hamtaraneh.com
 

جزیره اندونزیایی بالی دارای گنجینه های بسیاری است: طبیعت زیبا، پوشش گیاهی متنوع ودنیای منحصر به فرد زیر آب، شالیزارها و آبشارها. اما گنجینه ویژه جزیره بالی سنت ها و رسوم این جزیره است. هر فصل از سال که باشد خورشید هر روز حوالی ? بامداد در جزیره بالی طلوع می کند. این جزیره کوچک و سرسبز اندونزی یکی از اماکن توریستی بسیار جذاب جهان و قاره آسیا است که در هر زمانی از سال تعداد بسیار زیادی توریست به آن سفر می کنند.

 
hamtaraneh.com

hamtaraneh.com
 

رسیدن به بالی بسیار آسان است.علیرغم آنچه شما تصور میکنید سفر به این قطعه از بهشت زمینی پروردگار از انجام یک سفر بین شهری در کشور ما بسیار ساده تر است. شما برای رسیدن به بالی فقط کافیست که گوشی تلفن را برداشته و به یکی از آژانسهای مسافرتی که معمولاً در روزنامه ها آگهی تبلیغاتی دارند زنگ بزنید. مطمئناً اولین پروازی را که بدست بیاورید اگر صبح روز بعد نباشد، غروب پنج شنبه هفته آینده نیز نخواهد بود . پس از تهیه بلیت حال نوبت به تهیه ویزا است ! ویزای بهشت ! ولی بهشتی بدون ویزا و یا بهشتی که ویزای ورود به آن را در دروازه ورودیش صادر مینمایند. پس به این ترتیب شما نیاز به ویزا نیز ندارید. البته این ویزای ورود که بیشتر شبیه به عوارض ورود به بزرگراه میباشد خوشبختانه برای ما ایرانیها در مبادی ورودی صادر و هزینه آن برای اقامت یک ماهه فقط ?? دلار آمریکاست.

 
hamtaraneh.com

hamtaraneh.com
 

اما پرواز به بالی که فقط اندکی یعنی حدود ?? ساعت طولانیتر از بلند ترین مصافت هوائی کشورماست معمولا از طریق کشور قطر و با هواپیمائی قطر ایر ویز که یکی از خطوط پنج ستاره جهان می باشد و یا امارات و پس از توقفی کوتاه در فرودگاه دوحه یا دبی شما را بسوی جزیره بالی رهنمون خواهد بود.زمان سفر بین تهران و دوحه حدوداً دوساعت یعنی برابر با مدت زمان سفر شما از منزل تا فرودگاه امام تخمین زده خواهد شد. از این نقطه تا ایستگاه بعدی که شهر کوالالامپور یعنی پایتخت کشور زیبای مالزی می باشد فقط هشت ساعت زمان لازم است.

 


 




| [ کلمات کلیدی ] :
نویسنده : متین ابراهیمی
زمان : 1:24 صبح


به جای تقلب از این روشها بهره برید و بالای 18 بگیرید

آخرین متدهای روز جهان در زمینه ی نحوه ی محبت و نفوذ دانشجو به دل استاد (برگه ی امتحان):

به جای مقدمه

این جفنگیات مرسوم که در برگهی امتحان مینویسند و از بیماری مادر تا اینکه اگر این درس را نمره نیاورم مشروطم میشوم و ... هم، خیلی خز شده و هم، حتی یک بچه ی 5 ساله باور نمیکند؛ چه برسد به یک دکتر! کمی نوآوری و خلاقیت داشته باشید. جناب استاد به اندازه ی کافی خودش مشکلات و بدبختی دارد، دیگر نیاز نیست شما با آن خط زیبای منحصر به فردتان یک صفحه ی آچار برایش از مشکلاتتان بگویید. حالا باز ای کاش فقط یک نفر چنین خزعبلاتی می نوشت. یکهو می بینی از 30 نفر دانشجو، بیست و هشت نفر عینا نوشته اند که اگر این درس را نمره نگیریم مشروطیم و مادرمان مریض است و پدرمان زندان است و فلان و بهمان. انگار این مشکلات را هم از روی دیگر تقلب کرده اند.


در این بخش به ذکر خاطراتی از فعالیتهای پربار خود در این زمینه میپردازم.




روشی پلید

یک درس ساده ای بود که من بنا به دلایلی نتوانسته بودم اصلا این درس را
بخوانم و با ذهن کاملا خالی سر جلسه امتحان رفتم. نیم ساعتی نشستم و دیدم
هیچکدام از این سوالات حتی برایم آشنا هم نیست. یک جمله در پایان برگه
نوشتم و برگه را تحویل دادم:

«در اعتراض به تقلب گسترده ای که سر جلسه ی امتحان از سوی دیگر دانشجویان
شاهد بودم از دادن این امتحان خودداری کرده و نمرهی صفر را به بیستِ با
تقلب ترجیح میدهم.»

نمرهی الف کلاس را گرفتم! خدایا مرا ببخش.




صم بکم عمى فهم لایعقلون

درس معارف بود. میدانستم موضوع درس چیست و مباحثش در چه زمینه ای است -
با عرض خسته نباشید به خودم- اما جزئیات مطالب و محتوای درس را
نمیدانستم. سوالات توزیع شد و باز هم دیدم سوالات کمی برایم ناآشناست. از
مغرب و مشرق و زمین و زمان نوشتم. هر آنچه از کتاب دینی کلاس اول
ابتدایی، آقای واسعی گفته بود که مثلا چگونه مواد غذایی در بدن مادر
تبدیل به شیر میشود تا برهان نظم و علیت که در دبیرستان خوانده بودم. اما
نقطه ی طلایی برگه این جمله بود:

«جناب استاد برای من کاری نداشت که عین محتوای کتاب را برایتان کپی کنم
اما شما با روش زیبای تدریس خود به ما یاد دادید که چگونه تنها به منابع
اکتفا نکنیم. گفتید در دین عقل هم سهیم است و نباید «صم بکم عمى فهم
لایعقلون» بود. پس من ترجیح دادم مفهوم را بفهمم ولی کپی نکنم بلکه از
دانسته های خود بنویسم.»

بیست گرفتم! خدایا مرا ببخش.




اگر دین ندارید لااقل دلم شاد کنید

محاسبات عددی. درس بسیار دشوار. حداقل برای من که علاقه ی چندانی به
ریاضیات و مباحث محاسبه ای کامپیوتر نداشتم. سوالات توزیع شد و مطابق
معمول! خداوکیلی دیگر این درس 3 واحدی را خوانده بودم ولی چه کنم که در
مغزم جای نگرفته بود. عادت دارم که قبل از اینکه برگه را تحویل دهم نمرهی
خود را تخمین میزنم. در بهترین حالت 7 میشدم. امکان رسیدن امدادهای غیبی
هم تحت هیچ عنوانی میسر نبود. آخر برگه نوشتم:

من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید
قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید

نمرهی 11 گرفتم و نفر سوم کلاس شدم! خدایا مرا ببخش.




وساطت حافظ

استاد حسینی دکترای ادبیات بود و استاد درس شیوه ی نگارش (البته فامیلش
شهبازی بود ولی چون ممکنه یه وقت بیاد اینجا رو بخونه من نام مستعار
نوشتم). عاشق حافظ بود و آخر هر جلسه چند بیت از حافظ میخواند و چشمانش
پر از اشک میشد. سوالات چی.....؟ بگید؟ (اسمایلی آقای قرائتی) نه که بلد
نباشم اما در حد 15-16 بیشتر نمیگرفتم. قبل از امتحان سری به اینجا زده
بودم و واژه ی «شهباز» را در دیوان حافظ سرچ کردم و آن بیت را کف دستم
ثبت کردم. زیر برگه امتحان نوشتم :

«جناب استاد من که «حافظ» را نمیشناختم؛ این شما بودید که در این ترم عشق
حافظ را در وجود من انداختید! و باعث شدید تا با این شاعر آسمانی آشنا
شوم. امروز قبل از امتحان گفتم تفالی به حافظ بزنم و ببینم چه میشود، این
بیت آمد»:

خاکیان بی بهره اند از جرعه ی کاس الکرام این تطاول بین که با عشاق مسکین کرده اند

شهپر زاغ و زغن زیبا صید و قید نیست این کرامت همره شهباز و شاهین کرده اند

بیست گرفتم! تنها بیستی که استاد در چند سال اخیر به یک دانشجو داده بود.
خدایا مرا ببخش.




تصویر من رو شطرنجی کنید

امتحان نظریههای جامعه شناسی و ... . تو رو خدا نام این استاد را بیخیال
شوید. استاد نسبتا معروفی است و البته در بسیاری از دانشگاههای یزد هم
تدریس دارد و حسابی سرش شلوغ است. 10 نمره تحقیق و کنفرانس داشت و 10
نمره هم امتحان پایان ترم. سرم بوی قرمه سبزی میداد. با یکی از بچه ها
شرط گذاشتم که تحقیق و کنفرانس ارائه نمیدهم اما نمرهی بالای 18 میگیرم.
برای امتحان تئوری هم حسابی خواندم و خودم را آماده کردم. انصافا هم
سوالات را خوب جواب دادم. فقط در پایانِ برگه بدون اینکه تحقیق یا
کنفرانسی ارائه کرده باشم، نوشتم:

«موضوع تحقیق و کنفرانس: بررسی علل قبولی بالای دانش آموزان یزدی در
دانشگاهها در طی 16 سال اخیر.»

19 گرفتم! خدایا این یکی رو دیگه مردونه ببخش.




اگه مردی منو بنداز

با حساب خودم 13- 14 میشدم. اما این نمره برای من که عنوان شاگرد سومی!!!
کلاس را یدک میکشیدم خیلی فجیع بود. استاد فوق العاده جدی و بداخلاق بود
و چندان نمیشد طرفش رفت. یک جمله پایان برگه نوشتم:

«جناب استاد حضور در کلاس شما در این ترم برایم بسیار مغتنم و مفید بود.
اگر ترم بعد با ما درس برمیدارید که هیچ، اگرنه بدون تعارف دوست دارم این
درس را پاس نکنم تا ترم بعد هم استادم شما باشید.»

17! خدایا سه تا نقطه




| [ کلمات کلیدی ] :
نویسنده : متین ابراهیمی
زمان : 1:22 صبح