سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
وقتی ازدواج خطرناک میشود

همه افرادی که مخاطب این مطلب هستند، تاکنون تجربه خرید چیزی را در زندگی داشته‌اند. وقتی آدم‌ها قرار است با خرید وسیله‌ای خاص بخشی از نیازهای زندگی خود را تامین کنند، ابتدا برای یافتن جنس و مدل دلخواه خود جستجو می‌کنند.مدتی بعد از میان اجناس موجود آنچه را که به سلیقه و قدرت خرید آنها نزدیک است انتخاب می‌کنند و سپس با فروشنده وارد مذاکره می‌شوند و در نهایت پس از چانه‌زنی با پرداخت قیمت آن جنس، وسیله موردنظر را می‌خرند و از آن استفاده می‌کنند.اگر جنس خریداری شده ارزش و اهمیت خاصی داشته باشد، به دست آوردن آن منوط به این است که مراحل خرید و فروش در داخل یک سند رسمی ثبت شود. موتورسیکلت، خانه، خودرو و... مشمول چنین وضعیتی است. البته درباره برخی کالاهای دیگر، فروشنده به خریدار ضمانت‌نامه و نیز کارت خدمات پس از فروش هم می‌دهد تا خیال او را بابت کیفیت جنس خریداری شده راحت کند.

 

چنین روالی هنگام ازدواج نیز به شکل بسیار دقیقی رعایت می‌شود. جستجو برای یافتن همسر مناسب، انتخاب فرد مناسب، خواستگاری، چانه زدن بر سر مهریه و جهیزیه، توافق بر سر محل سکونت آینده، برگزاری مراسم عروسی و در نهایت ثبت ازدواج در یک سند 24 برگی بعلاوه ده‌ها امضا در دفتر ثبت، مراحل مختلفی است که همسران برای رسیدن به یکدیگر طی کرده و خواهند کرد.

 

در این میان، مهریه نیز حکم ضمانت‌نامه‌ای را دارد که مرد به همسر خود ارائه می‌کند و مجموع تعهداتی که قانون برای هر دو طرف تعیین کرده، حکم خدمات پس از فروش را دارد. این مراحل از سوی افرادی که در مرحله ازدواج قرار دارند، کمابیش به شکل مشابه طی می‌شود.

 

در نگاهی دیگر، ازدواج مانند معامله‌ای است که در آن مانند هر معامله دیگر امکان سود و زیان وجود دارد و حتی‌الامکان کلاهبرداری هم هست. البته این که در هر معامله‌ای سود و زیان تا چه اندازه منطقی باشد، مساله‌ای است که هر فردی خود قادر به درک آن است، اما برخی رفتارها که از آن تعبیر به مخ‌زنی، دزدیدن قاپ طرف مقابل و موارد مشابه می‌شود، تفاوتی با کلاهبرداری ندارد و مانند هر کلاهبرداری دیگری دیر یا زود به شکست می‌انجامد.

 

شاید یکی از مهم‌ترین مسائلی که سبب می‌شود ازدواج در ادامه زندگی به پدیده‌ای مشکل‌ساز تبدیل شود و سر و کار همسران را به دادگاه‌ها و دفترهای مشاوره بکشاند، این است که همسران بدون توجه به ماهیت واقعی این پدیده که از نظر قانون در حد یک معامله خرید و فروش است و براساس چارچوب‌های ناقص قانونی، زندگی خود را آغاز می‌کنند.

 

وقتی ازدواج خطرناک می‌شود

 

یکی از دوستان تعبیر جالبی درباره ازدواج به کار می‌برد. او می‌گوید، ازدواج امروز به بزرگ‌ترین ریسک زندگی دختران و پسران تبدیل شده است. بعید است کسی با این حرف مخالفتی داشته باشد. پیچیدگی روابط اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در جامعه خصوصا جوامع شهری سبب شده تا بسیاری از افرادی که در آستانه ازدواج هستند، در رفتارها و ارتباط‌های اولیه چهره واقعی خود را نشان ندهند.

 

ازدواج برخلاف تصور بسیاری از جوانان صرفا یک تصمیم عاطفی نیست که مثلا بتوان زندگی را بر مبنای آن آغاز کرد و تا به آخر نیز عاشق ماند. کافی است کمی در جزییات این مساله دقیق شوید تا به این نتیجه یا نتیجه مشابه برسید که تصمیم‌گیری درست درباره ازدواج، رفتاری کاملا مهندسی و حسابگرانه را می‌طلبد تا همسران در طول زندگی مشترک، با ته کشیدن اندوخته عشق به بن‌بست زندگی نرسند. منظور از رفتار مهندسی و حسابگرانه در این مطالب به هیچ وجه داشتن نگاهی منفعت‌طلبانه نیست بلکه چنین نگاهی همان طور که در مطالب قبلی هم به آن اشاره شد، بیشتر بر یک شناخت دقیق از طرف مقابل شکل می‌گیرد. تجربه نشان داده هر چه این شناخت قوی‌تر و دقیق‌تر باشد، رابطه موسوم به ازدواج به سرنوشت بهتری خواهد رسید.

 

چه کنیم تا کمتر بدبخت شویم؟

 

آنچه امروز در جامعه ما در زیر عنوان «ازدواج» در حال انجام است، ترکیبی از قوانین مذهبی، عرفی و قانونی است. طبیعی است که این ترکیب چندان کامل نیست و به همین دلیل سبب بروز مشکلات مختلف می‌شود. بیشتر آدم‌ها در زمان ازدواج دچار مصلحت‌اندیشی می‌شوند و به جای یافتن پاسخ‌های منطقی برای پرسش‌هایی که ذهن آنها را درگیر کرده، به صرف دریافت تضمین به درد نخوری مانند مهریه، همه چیز را به «آینده» موکول می‌کنند.

 

مثلا در شرایطی که طبق روایات مذهبی و نیز فتوای صریح برخی مراجع، اگر مهریه مبلغی تعیین شود که مرد قصد یا توانایی پرداخت آن را نداشته باشد، این مهریه باطل است و حتی در برخی روایت‌ها اشاره شده که اگر مردی مبلغی را مهر همسرش کند که قصد پرداخت مهریه را به همسرش نداشته باشد، رابطه او با همسرش در حد یک رابطه غیراخلاقی است، بسیاری همچنان بر تعیین مهریه‌های سنگین تاکید می‌کنند و از این نکته غافل هستند که این مال حلال‌تر از شیر مادر، به سختی قابل دریافت است.

 

از سوی دیگر هنگام خواستگاری، اغلب مردان پولدار و ثروتمند هستند، اما در زمانی که قرار است مهریه را بپردازند، به هزار شیوه و روش متوسل می‌شوند تا مقدار کمتری از این دین را بپردازند.

 

اکثر مردان حق مهریه را برای همسر خود قائل نیستند و شاید به استناد آن ضرب‌المثل قدیمی که می‌گوید: سنگ بزرگ علامت نزدن است، با دست و دلبازی هزاران سکه می‌پذیرند، چون قرار نیست هیچ گاه آن را پرداخت کنند، والا اگر قرار بر پرداخت 50 سکه هم باشد، حتما این را می‌پرسند که این سکه را چه زمانی و چگونه باید پرداخت کنند؟

 

تشابه در همه جهات

 

تشابه تحصیلاتی، شغلی و حتی جسمی نیز از دیگر مواردی است که بهتر است همسران هنگام انتخاب شریک خود به آن توجه کنند. به این نکته توجه کنید که در ابتدای زندگی، ممکن است کمبودهای زیادی وجود داشته باشد. خودرو، خانه، تفریح‌ گران‌قیمت، مسافرت و... چیزهایی است که هر کدام پس از آن که در مرحله‌ای از زندگی برطرف شد، نیاز دیگری جایگزین آن می‌شود.

 

البته برطرف شدن هریک از این نیازها نیز به معنای رفع آن نیاز نیست، بلکه در اغلب موارد به معنی جایگزین شدن نیازی تازه است. ضمن آن که پس از یک رفاه نسبی باید چیزی به نام «همسران» در کنار هم حضور داشته باشند تا از این امکانات فراهم آمده استفاده شود. بد نیست هر دو طرف که قصد ازدواج دارند به این نکته هم توجه کنند که در فرهنگ ما ایرانی‌ها، تلقی سنتی از شوهر کسی است که ساعت 7 صبح از خانه بیرون برود و ساعت 5 بعدازظهر به خانه بازگردد و در تعطیلات در کنار خانواده باشد.

 

تلقی سنتی هم از زن ، بیشتر زن خانه‌دار است که در خانه غذا بپزد و خانه را مرتب نگه دارد و به شوهر خود بشدت عشق بورزد!

 

از سوی دیگر دختر و پسر ممکن است در ابتدای ازدواج هر کدام شرایط خاصی داشته باشند، مثلا ممکن است دختر در حال تحصیل یا کار در خارج از خانه باشد یا مرد به کاری اشتغال داشته باشد که زمان و مکان مشخصی ندارد. بارها این جمله در دادگاه شنیده شده که زن یا مرد عنوان کرده‌اند که صرفا به دلیل عشق، با طرف مقابل ازدواج کرده و امیدوار بوده‌اند بعد از ازدواج، طرف مقابل را به شخص دلخواه خود تبدیل کنند، اما این اتفاق نیفتاده و کار به دادگاه کشیده است. یکی از کارمندان دادگاه که مسوول دریافت سکه‌های مردانی است که مهریه می‌دهند، به نکته جالبی اشاره می‌کند.او می‌گوید بخش عمده‌ای از مردانی که برای دادن سکه به این دادگاه مراجعه می‌کنند، یا کارمند یک شرکت بزرگ خودروسازی هستند که شیفت‌‌های کاری 24 ساعته دارند و مردان گاهی یک شبانه‌روز همسر خود را نمی‌بینند و در کنار او نیستند، یا کارمندان یک سازمان بزرگ رسانه‌ای هستند که فعالیت آنها زمان و مکان خاصی ندارد و به همین دلیل هیچ برنامه منظمی برای حضور در خانه و زندگی خود ندارند.

 

طبیعی است اگر طرفین چنین مواردی را به شکل دقیق بررسی و بعد در عقدنامه ذکر می‌کردند یا از میان همکاران خود یا خانواده همکاران خود که با چنین وضعیتی آشنا هستند، دست به انتخاب می‌زدند، احتمال بروز چنین مشکلی به حداقل می‌رسید.

 

تعریف درست روابط میان همسران

 

یکی از مهم‌ترین نکات قابل ‌توجه قبل از ازدواج، «تعریف درست سطح روابط میان همسران» است. به عبارت ساده‌تر این نکته مهم است که رابطه بین زن و مرد چگونه و در چه سطحی تعریف شود؟

 

مدتی پیش، در صفحه حوادث برخی روزنامه‌ها خبرهایی درج شده بود که خواندن آن چیزی جز تاسف نصیب مخاطب نمی‌کرد. خبر از این قرار بود که زنی به خاطر آن که از همسرش تقاضا کرده برای او بادام هندی بخرد و شوهر به دلیل گران بودن بادام هندی، این کار را انجام نداده و از او تقاضای طلاق کرده است.روزی هم در دادگاه مردی را دیدم که به جرم برداشتن لحاف و تشک همسرش و خارج کردن آن از خانه از آنجا که جهیزیه متعلق به زن بوده زن از همسرش به جرم دزدی شکایت کرده بود. چنین مسائلی نشان می‌دهد که این‌گونه همسران از ابتدای زندگی تعریف درستی از روابط، اختیارات، وظایف و امتیازهای خود نداشته‌اند.

 

باید به این نکته توجه داشت که مشکل در حقوق قانونی این همسران نیست، بلکه مشکل در تعریف این حقوق است که همسران خود تمایلی به تعریف دقیق آن ندارند.به عنوان مثال، وضعیت یک زن خانه‌دار که امکانی برای فعالیت اجتماعی در خارج از منزل ندارد، نسبت به زنی که بخش عمده‌ای از وقت خود را در خارج از منزل سپری می‌کند، در چارچوب یک خانواده چگونه است؟ رابطه میان همسران گاهی در حد یک مساله کاملا عادی تعریف می‌شود که در آن زن چیزی جز یک سایه بالاسر نمی‌خواهد و در قبال ارائه خدماتی به مرد، از او پول و امکانات دریافت می‌کند.

 

در چنین رابطه‌ای نباید توقع چندانی از دو طرف داشت، اما گاهی اساس این رابطه به گونه‌ای است که طرفین در طول زندگی قرار است در خوشی‌ها و غم‌ها شریک هم باشند و بر این مبنا مشکلات و راحتی‌های زندگی را میان خود تقسیم می‌کنند. طبیعی است که هرچه توقع دو طرف از هم بیشتر باشد، نیاز به تعریف دقیق و درست از روابط همسران بیشتر است.

 

بهتر است این مسائل نیز پیش از آغاز ازدواج تعریف و به شکلی قانونی در عقدنامه ثبت شود. حتما شما هم بارها این جمله را شنیده‌اید که آدم‌ها بعد از ازدواج تغییر می‌کنند. شاید یکی از مهم‌ترین این تغییرات، حس مالکیتی است که طرفین نسبت به هم پیدا و احساس می‌کنند با این حس می‌توانند همدیگر را تحت فشار قرار دهند..

 

بعد از آغاز زندگی مشترک، روابط آزادانه سابق معنی ندارد. ازدواج، امکانات و مزایایی را برای دو طرف به وجود می‌آورد که ممکن است حتی در دوستی‌های بسیار قدیمی هم ایجاد نشود. برخی چیزها در یک رابطه دوستانه ممکن است لطف باشد، اما در ازدواج تبدیل به وظیفه می‌شود. آنچه شرایط جدید را برای همسران پیچیده می‌کند، این است که آنها با شرایط جدیدی روبه‌رو می‌شوند که تا پیش از آن در روابط دوستانه یا خانواده خود با آن مواجه نشده‌اند. این شرایط تازه هم این‌ گونه است که طرفین می‌توانند برای اعمال نظر خود متوسل به قانون شوند و قانون نیز در صورت حرکت در مسیر درست از آنها حمایت می‌کند.

 

نکته قابل تامل در این زمینه این است که اغلب زوج‌های جوان در اولین برخورد می‌خواهند شمشیر تیز خود را بالا برده، بر فرق حریف وارد کنند و اصطلاحا در اولین برخورد گربه را دم حجله بکشند. این ویژگی که زن و شوهر بعد از ازدواج به حقی می‌رسند که وظیفه آنها در قبال آن مبهم است و به اصطلاح می‌توان آن را پیچاند، زمینه‌ساز بروز مشکلات فراوانی است. مثلا زن می‌تواند تا مهریه به او داده نشده، به وظایف زناشویی خود عمل نکند. مرد هم می‌تواند مانع از ادامه تحصیل و حتی کار زن شود و در اغلب موارد اعمال چنین حقی برای فردی که احساس می‌کند به او دروغ گفته شده، لذتبخش هم هست.

 

شاید بد نباشد همسران پیش از تشکیل زندگی مشترک سری به دادگاه بزنند و حضور در چنین محیطی را تجربه کنند و حتی با چند نفر که به دلیل همین مشکلات به دادگاه آمده‌اند هم‌کلام شوند زیرا نسخه‌های تلخ زندگی افراد در چنین محیط‌هایی می‌تواند واکسن مناسبی برای سلامت زندگی آینده آنها باشد

 




| [ کلمات کلیدی ] :
نویسنده : متین ابراهیمی
زمان : 2:1 عصر