
امام علی علیه السلام می فرماید: (کسی که شادیش کم باشد، آسایش او در مردن باشد)
من خیلی خوشحال بودم... من و نامزدم قرار ازدواجمون رو گذاشته بودیم
والدینم خیلی کمکم کردند... دوستانم خیلی تشویقم کردند و نامزدم هم
دختر فوق العاده ای بود... فقط یه چیز من رو یه کم نگران می کرد و اون
هم خواهر نامزدم بود... اون دختر باحال، زیبا و جذابی بود که گاهی
اوقات بی پروا با من شوخی های ناجوری می کرد و باعث می شد که من احساس
راحتی نداشته باشم... یه روز خواهر نامزدم با من تماس گرفت و از من
خواست که برم خونه شون برای انتخاب مدعوین عروسی... سوار ماشینم شدم و
وقتی رفتم اونجا اون تنها بود و بلافاصله رک و راست به من گفت: اگه
همین الان ??? دلار به من بدی بعدش حاضرم با تو ................! من
شوکه شده بودم و نمی تونستم حرف بزنم... اون گفت: من میرم توی اتاق
خواب و اگه تو مایل به این کار هستی بیا پیشم... وقتی که داشت از پله
ها بالا می رفت من بهش خیره شده بودم و بعد از رفتنش چند دقیقه ایستادم
و بعد به طرف در ساختمون برگشتم و از خونه خارج شدم... یهو با چهره
نامزدم و چشمهای اشک آلود پدر نامزدم مواجه شدم! پدر نامزدم من رو در
آغوش گرفت و گفت: تو از امتحان ما موفق بیرون اومدی... ما خیلی
خوشحالیم که چنین دامادی داریم... ما هیچکس بهتر از تو نمی تونستیم
برای دخترمون پیدا کنیم... به خانواده ما خوش اومدی!
نتیجه اخلاقی: همیشه کیف پولتون رو توی داشبورد ماشینتون بذارید!
| [ کلمات کلیدی ] :