چهارشنبه 89/6/31
سر سبزترین خاطره ام خاطره دست تو بود بهترین حادثه ام حادثه چشم تو بود که افق در پی وسعت آن گم می شد... به تو می اندیشم... به تو که حادثه ای در پس فردای منی... به تو که از دیروز ، یافته ای در دل شیدای منی... به تو می اندیشم مثل اندیشه یک برگ به گل مثل پروانه به شمع مثل عابد به عبادت مثل عاشق به زیارت و چه زیباست صدایت و چه زیباست صدایی که مرا می خواند... و چه زیباست نگاهی که به آن سوی افق دوخته ام... و تو را پس از درخشانی آن می نگرم... از همین نقطه خاکی تا عرش ....
| [ کلمات کلیدی ] :