جمعه 89/6/19

صبح روزی ، پشت در می آید و من نیستم قصه دنیا به سر می آید من نیستم
یک نفر دلواپسم این پا و آن پا می کند کاری از من بلکه بر می آید ومن نیستم
خواب و بیداری خدایا بازهم سر می رسد نامه هایم از سفر می آید و من نیستم
هرچه می رفتم به نبش کوچه او دیگر نبود روزی آخر یک نفر می آید و من نیستم
در خیابان در اتاقم روی کاغذ پشت میز شعر تازه آنقدر می آید و من نیستم
بعد ها اطراف جای شب نشینی های من بوی عشق تازه تر می آید ومن نیستم
بعد ها وقتی که تنها خاطراتم مانده است
|
| [ کلمات کلیدی ] :