پنج شنبه 89/5/14

نخستین نگاهی که ما را به هم دوخت !
نخستین سلامی که در جان ما شعله افروخت!
نخستین کلامی که دلهای ما را
به بوی خوش آشنائی سپرد و به مهمانی عشق برد
پر از مهر بودی
پر از نور بودم
همه شوق بودی
همه شور بودم
چه خوش لحظه هایی که دزدانه ، از هم
نگاهی ربودیم و رازی نهفتیم!
چه خوش لحظه هایی که "می خواهمت" را
به شرم و خموشی – نگفتیم و گفتیم!
دو آوای تنهای سرگشته بودیم
رها در گذرگاه هستی
به سوی هم از دورها پر گشودیم
....
"زنده یاد فریدون مشیری"
| [ کلمات کلیدی ] :