
شما دوستان هم حتما به معجزه پول اعتقاد دارید و با دیدن چنین تصاویری به درستی اعتقادتون پی میبرید. چون ایجاد اینچنین پردیسی اونم در کشوری که فاصله چندانی با بوشهر نداره و از نظر اقلیمی بی شباهت به مناطق جنوبی کشور ما ایران نیست و حتی سخت تر هم هست واقعا آدم رو حیرت زده میکنه که چنین شرایطی رو برای پرورش گل هایی به این زیبایی، محیطی رویایی را بوجود آورده اند.
طراحان این باغ گذشته از اینکه برای مردم اونجا جایی زیبا و منحصربفرد رو آماده کردند، باعث جلب توریست به این کشور هم شدند و کلی مزایای ریز و درشت دیگه ... ضمن اینکه برای ثبت شدن در گتاب کینس اونم بخاطر قرار دادن 2964 عدد گلدان آویز واقعا جای تشویق داره، البته صرف این هزینه در مقابل ثروت رو به تزاید کشور امارات نه تنها چیزی به شمار نمیاد بلکه به نوعی باعث رونق اقتصادی آنجا نیز خواهد شد.
مساحت این باغ 21000 متر مربع هست که گویا ابتدا با 7000 متر مربع افتتاح شده اما بعد از بازدید، بازدیدگنندگان اختیار از دستشون خارج میشه و نمیتونند از خیر چیدن این گل های زیبا بگذرند که همین موضوع باعث میشه مسئولین باغ چند ماهی اونجا رو تعطیل کنند. اما در بازگشایی مجدد هم مساحت باغ رو توسعه میدهند و هم آرایش گل ها و فضاسازی رو بشکلی جدیدتر ارائه میدهند که منظره ای زیبا و چشم نواز را برای هر بیننده تداعی خواهد کرد.

وقتی مشکل پیش بیاد ، حتما حکمتی داره
وقتی کسی را از دست می دی ، حتما لیاقتت را نداشته
وقتی تو زندگیت ، زمین بخوری حتماً چیزی است که باید یاد بگیری
وقتی بیمار می شی ، حتماً جلوی یک اتفاق بدتر گرفته شده
وقتی دیگران بهت بدی می کنند ، حتماً وقتشه که تو خوب بودن خودتو نشون بدی
وقتی اتفاق بد یا مصیبتی برات پیش می یاد ، حتماً داری امتحان پس می دی
وقتی همه ی درها به روت بسته می شه، حتماً خدا می خواد پاداش بزرگی بابت صبر
وقتی سختی پشت سختی می یاد ،حتماً وقتشه روحت متعالی بشه
وقتی دلت تنگ می شه ، حتماً وقتشه با خدای خودت تنها باشی
| [ کلمات کلیدی ] :

روزی دوستی از ملانصرالدین پرسید : ملا ، آیا تا بحال به فکر ازدواج افتادی ؟ ملا در جوابش گفت : بله ، زمانی که جوان بودم به فکر ازدواج افتادم دوستش دوباره پرسید : خب ، چی شد ؟ ملا جواب داد : بر خرم سوار شده و به هند سفر کردم ، در آنجا با دختری آشنا شدم که بسیار زیبا بود ولی من او را نخواستم ، چون از مغز خالی بود به شیراز رفتم : دختری دیدم بسیار تیزهوش و دانا ، ولی من او را هم نخواستم ، چون زیبا نبود ولی آخر به بغداد رفتم و با دختری آشنا شدم که هم بسیار زیبا و همینکه ، خیلی دانا و خردمند و تیزهوش بود . ولی با او هم ازدواج نکردم دوستش کنجاوانه پرسید : چرا ؟ ملا گفت : برای اینکه او خودش هم به دنبال چیزی میگشت ، که من میگشتم
| [ کلمات کلیدی ] :


| [ کلمات کلیدی ] :

خودکار 256 رنگه


| [ کلمات کلیدی ] :

.
.
یک دانشجوی مهندسی عاشق سینه چاک دختر همکلاسیش بود
بالاخره یک روزی به خودش جرات داد و به دختر راز دلش رو گفت و از دختره خواستگاری کرد
.
.
.
اما دختر خانوم داستان ما عصبانی شد و درخواست پسر رو رد کرد. بعدم پسر رو تهدید کرد که اگر دوباره براش مزاحمت ایجاد کنه، به حراست میگه
روزها ازپی هم گذشت و دختره واسه امتحان از پسر داستان ما یک جزوه قرض گرفت و داخلش نوشت " من هم تو رو دوست دارم، من رو ببخش اگر اون روز رنجوندمت
"اگر منو بخشیدی بیا و باهام صحبت کن و دیگه ترکم نکن.
.
.
ولی پسر دانشجو هیچوقت دیگه باهاش حرف نزد.
.
.
چهار سال آزگار کذشت و هر دو فارغ التحصیل شدند. اما پسر دیگه طرف دختره نرفت.!!
.
.
.
نتیجه اخلاقی این ماجرا. .
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
پسرهای مهندس هیچوقت لای کتاب ها و جزوه هاشون رو باز نمیکنند.!!!
| [ کلمات کلیدی ] :

من چه حرصی خوردم که نمیتونستم این «پ نه پ»ها رو بهش بگم و مجبور بودم جوابهای احمقانه به این سوالها بدم. موقعیت خونه ام رو میگم که بتونین تصور کنین. طبقه پنجم یک برج 15 طبقه.
مامور سرشماری: منزل شما به آب لوله کشی مجهز هست؟
من: «پ نه پ»، چاه داریم توی زیرزمین با دلو آب میکشیم میاریم بالا.
مامور سرشماری: این که توی قسمت فرزند نوشتین دخترتونه؟
من: «پ نه پ»، دختر همسایمونه، من چون عقده بابا بودن دارم، روزا میاد اینجا من ادای باباشو در میارم.
مامور سرشماری: آیا شما شهرنشین هستین؟
من: «پ نه پ»، اینجا برره ست، ما تابلوش رو عوض کردیم گذاشتیم الهیه.
مامور سرشماری: سرویس بهداشتی داخل منزل هست؟
من: «پ نه پ» هر کی هرجا دلش خواست خودش رو ول میکنه
مامور سرشماری: پنجره نورگیر داخل منزل هست؟
من: «پ نه پ»، تمامش رو گل گرفتیم که خودمون رو آماده کنیم واسه خواب زمستانی
مامور سرشماری: سند منزلتون مسکونیه؟
من: «پ نه پ» تجاریه، منتها ما چون عقل نداریم، ازش مسکونی استفاده میکنیم.
مامور سرشماری: آیا منزل شما مجهز به سیستم سرمایشی، گرمایشی هست؟
من: «پ نه پ»، هم دیگر رو موقع گرما "فوت" میکنیم موقع سرما "ها" میکنیم
مامور سرشماری: منزل شما اتاق خواب دارد؟
من: «پ نه پ» ما از اونجایی که مرتاضیم، شبا روی نرده تراس میخوابیم.
مامور سرشماری: برای روشنایی منزلتان از نیروی برق استفاده میکنید؟
من: «پ نه پ»، دوتا مشعلدار استخدام کردیم، شبا میان خونمون رو روشنایی میبخشن
| [ کلمات کلیدی ] :

| [ کلمات کلیدی ] :

که باز دلت نگیرد و از پیشم نروی
از تلخی های دلکم
پیش دوست و غریبه نگویم
بی هیچ سخنی از دلتنگی ها
لبخندی بر لب آورم که خود نیز ندانم این لبخند از غم های دفن شده در صندوقچه دلم است
یا ازبی کسی هایم
لیوانی پر از آب بر می دارم و به جای نوشیدنش
بر روی خودم می ریزم شاید از این حال رخوت بیرون آیم...
| [ کلمات کلیدی ] :


نگاهت بر من افتاد و باور کردم
خواهان کسی بودم که باورش کنم
خود و رویاهایت را با من تقسیم کردی و باورت کردم
اما آنچه که براستی نیازمندش بودم
مرا به دنیای درونت بردی و با اکسیر عشق یاریم کردی
و به برکت توست
که امروز زنده ام , لمس میکنم و باور دارم
کسی , چیزی یا خود را
تنها بخاطر وجود توست
| [ کلمات کلیدی ] :