کمکم کن از تو هجرت کنم
اگر عزیز منی
کمکم کن از تو شفا یابم
اگر می دانستم
که دوست داشتن خطر ناک است .. به تو دل نمی بستم
اگر می دانستم
که دریا عمیق است.. به دریا نمی زدم
اگر پایانم را می دانستم
هرگز شروع نمی کردم
که دلتنگ تو نباشم
به من یاد بده
چگونه برکنم از بن، ریشه های عشق تو را
به من یاد بده
چگونه می میرد اشک در کاسه ی چشم
به من یاد بده چگونه دل می میرد
خودکشی می کنند شوق ها
از این جادو رهایی ام ده
از این کفر
دوست داشتن تو کفر است .. پاکیزه ام گردان
از این کفر
اگر توان آن داری
بیرونم بیاور از این دریا
من شنا کردن نیاموخته ام
به سمت ژرفا
آبی
آبی
هیچ چیزی جز آبی نیست
من نو اموخته ام
در دوست داشتن.. و قایقی ندارم
اگر برای تو ارزشی دارم دستم را بگیر
که من از سر تا به پا عاشقم
من در زیر آب نفس می کشم
غرق می شوم
غرق
غرق
| [ کلمات کلیدی ] :