سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
دلم می خواست برای یکباربرای یکبارهم که شده دستهای
دلم می خواست برای یکباربرای یکبارهم که شده دستهای 
مهربانت رابه امانت برروی شانه هایم بگذاری تا گرمی داشتن
تکیه گاهی مهربان راحس کنم
صدای قدم هایت راکه میشنوم تمام صداهادرنظرم بی معنا 
جلوه می کنند
ای بهترین تمام لحظاتم درسکوت روزهای زندگی ام ودرتاریکی
شبهای بی کسی ام ازتوسخن می گویم تمام لحظات دلتنگی ام
بهانه ی تورامیگیرند
برای امدنت لحظه ها نیز لحظه شماری میکنند وبرای دیدن 
دوباره ات تمام دیده ها بی تابی
.....................................................
 
 
 

چگونه ستایشت کنم در حالیکه قلبت از محبت بی نیاز است
چگونه ببوسمت وقتی که عشقت در من جاری میشود
بگذار نامت را  تکرار کنم نامت زیبا ودلنشین است 
چه داشته ای که مرا اینگونه طلسم کرده ای من اینگونه نبودم
  تو عشق  را با من آشنا کردی 
تو هوای دلم را با طراوت کردی
زمانیکه با تو هستم به بیکران پرواز میکنم
 




| [ کلمات کلیدی ] :
نویسنده : متین ابراهیمی
زمان : 2:38 عصر