سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
لبخند جاناتان
تصاویر زیر ثبت لحظه باور نکردنی عکس العمل یک کودک ناشنوا است،
 
 
زمانی که برای اولین بار صدای مادرش را می شنود.
 
 
 

به گزارش خبرنگار «تابناک اجتماعی»، جاناتان کودک 8 ماهه که ناشنوا به دنیا آمده است
 
 
پزشک معالج او با یک عمل جراحی حساس، عضو مصنوعی ریزی را در گوش میانی او کار می گذارد
 
 
بعد از این جراحی جاناتان برای اولین بار می تواند، صدای مادرش را بشنود.
 

 


درست در لحظه آزمایش نتیجه این جراحی، پدر جاناتان از این لحظه حساس و هیجان انگیز فیلمبرداری می کند
 
 

عکس العمل جاناتان بعد از شنیدن صدای مادرش بسیار دیدنی و منقلب کننده است.
 

 
Iran Eshgh

 


چند لحظه قبل از شروع تست شنوایی جاناتان
 
 

Iran Eshgh
 

 

 پستانک از دهان شگفت زده و شاد او می افتد و با دهانی باز و متعجب مادرش را نگاه می کند!
 
او صدای مادرش را می شنود که می گوید؛ سلام جاناتان، سلام، صدای منو می شنوی؟

 
 
Iran Eshgh
 
 
 
جاناتان لبخند میزند.
 

 
مادر تکرار می کند:سلام عزیزم. می تونی صدای منو بشنوی؟

 


Iran Eshgh
 


 
جاناتان و مادرش هر دو میخندند...
 

مادرش سعی می کند سر او را که با هیجان و خوشحالی به عقب پرت می کند، کنترل کند.
 

 


این یک هدیه کریسمس به جاناتان کوچولو از طرف پزشک معالجش بود.
 
 
پدر و مادر جاناتان هرگز نمی توانند احساس خودشان را در این لحظه خاص توصیف کنند.
 


این فیلم در مدت کوتاهی به یکی از پر بیننده ترین کلیپ های اینترنت تبدیل شد.
 
 
چرا که حدود 1.4 میلیون بیننده به خود جذب کرده است

 

http://www.4shared.com/video/ZbuDQuBe/8_mo_Jonathans_Cochlear_Implan.html





| [ کلمات کلیدی ] :
نویسنده : متین ابراهیمی
زمان : 12:5 صبح


پادشاه و باغ

پادشاهی بود که در کنار قصرش انواع مختلف درختان و گیاهان و گلها را کاشته و باغ بسیار زیبایی را به وجود آورده بود. هر روز بزرگترین سرگرمی و تفریح او گردش در باغ و لذت بردن از گل و گیاهان آن بود.


تا این که یک روز به سفر رفت. در بازگشت، او در اولین فرصت به دیدن باغش رفت. اما با دیدن آنجا، سر جایش خشکش زد.
تمام درختان و گیاهان در حال خشک شدن بودند.

او رو به درخت صنوبر که پیش از این بسیار سر سبز بود، کرد و از او پرسید که چه اتفاقی افتاده است؟

 

درخت به او پاسخ داد: من به درخت سیب نگاه می کردم و باخودم گفتم که من هرگز نمی توانم مثل او چنین میوه هایی زیبایی بار بیاورم و با این فکر چنان احساس نارحتی کردم که شروع به خشک شدن کردم.

 

پادشاه به نزدیک درخت سیب رفت، اما او نیز خشک شده بود...! پادشاه علت را پرسید و درخت سیب پاسخ داد: با نگاه به گل سرخ و احساس بوی خوش آن، به خودم گفتم که من هرگز چنین بوی خوشی از خود متصاعد نخواهم کرد و با این فکر شروع به خشک شدن کردم.


از آنجایی که بوته ی یک گل سرخ نیز خشک شده بود. وقتی که علت آن پرسیده شد، او چنین پاسخ داد: من حسرت درخت افرا را خوردم، چرا که من در پاییز نمی توانم گل بدهم. پس از خودم نا امید شدم و آهی بلند کشیدم. همین که این فکر به ذهنم خطور کرد، شروع به خشک شدن کردم.


پادشاه در ادامه ی گردش خود در باغ متوجه گل بسیار زیبایی شد که در گوشه ای از باغ روییده بود. او از گل علت شادابی اش را جویا شد. گل چنین پاسخ داد:

 

Beautiful flowers

 

ابتدا من هم شروع به خشک شدن کردم، چرا که هرگز عظمت درخت صنوبر را که در تمام طول سال سر سبزی خود را حفظ می کرد نداشتم، و از لطافت و خوش بویی گل سرخ نیز برخوردار نبودم، با خودم گفتم: اگر پادشاه که این قدر ثروتمند، قدرتمند و عاقل است و این باغ به این زیبایی را پرورش داده است، می خواست چیزی دیگری جای من پرورش دهد، حتماً این کار را می کرد. بنابراین اگر او مرا پرورش داده است، حتماً می خواسته است که من وجود داشته باشم. پس از آن لحظه به بعد تصمیم گرفتم تا آنجا که می توانم زیباترین موجود باشم.




| [ کلمات کلیدی ] :
نویسنده : متین ابراهیمی
زمان : 12:4 صبح


مرکز خرید

در یکی از کشورها یک مرکز خرید شوهر وجود داشت که ? طبقه بود و دخترها به آنجا می رفتند و شوهری برای خود می گرفتند.
شرایط این مرکز خرید این بود هر کس فقط می توانست یک بار از این مرکز خرید کند و به هر طبقه که می رفت دیگر نمی توانست به طبقه قبل برگردد.

روزی دو دختر به این مرکز خرید رفتند. در طبقه اول نوشته بود این مردان شغل خوب و بچه های دوست داشتنی دارند دختری که تابلو را خوانده بود گفت از بی کاری بهتره ولی می خوام ببینم که بالاتری ها چی دارند؟

در طبقه دوم نوشته بود این مردان شغل خوب با حقوق زیاد و بچه های دوست داشتنی و چهره زیبا دارند. دختر گفت هوم م م طبقه بالاتر چه جوریه؟

طبقه سوم نوشته بود این مردان شغل خوب با درآمد زیاد، بچه های دوست داشتنی و چهره ای زیبا و درکارهای خانه هم کمک می کنند. دختر گفت وای ی ی چه قدر وسوسه انگیز ولی بریم بالا تر ببینیم چه خبره؟

طبقه چهارم نوشته بود این مردان شغل خوب با درآمد زیاد، بچه های دوست داشتنی، چهره ای زیبا، در کارهای خانه به همسر خود کمک می کنند و هدفی عالی در زندگی دارند. دختر: وای چه قدر خوب پس چه چیزی ممکنه در طبقه اخر باشه؟ پس رفتند به طبقه پنجم.

طبقه پنجم: این طبقه فقط برای این است که ثابت کند زنان راضی شدنی نیستند. از اینکه به مرکز ما آمدید متشکریم روز خوبی را برای شما آرزو می کنیم
خوب فکر کنید و درست و به جا تصمیم بگیرید




| [ کلمات کلیدی ] :
نویسنده : متین ابراهیمی
زمان : 12:4 صبح


پند هایی ازخدا

روزی رسول خدا (صل الله علیه و آله) نشسته بود، عزراییل به زیارت آن حضرت آمد. پیامبر(صل الله علیه و آله) از او پرسید: ای برادر! چندین هزار سال است که تو مأمور قبض روح انسان ها هستی، آیا در هنگام جان کندن آنها دلت برای کسی سوخته است؟

عزارییل گفت در این مدت دلم برای دو نفر سوخت:

1- روزی دریایی طوفانی شد و امواج سهمگین آن یک کشتی را در هم شکست همه سر نشینان کشتی غرق شدند، تنها یک زن حامله نجات یافت او سوار بر پاره تخته کشتی شد و امواج ملایم دریا او را به ساحل آورد و در جزیره ای افکند و در همین هنگام فارغ شد و پسری از وی متولد شد، من مأمور شدم که جان آن زن را بگیرم، دلم به حال آن پسر سوخت.

2- هنگامی که شداد بن عاد سالها به ساختن باغ بزرگ و بی نظیر خود پرداخت و همه توان و امکانات و ثروت خود را در ساختن آن صرف کرد و خروارها طلا و جواهرات برای ستونها و سایر زرق و برق آن خرج نمود تا تکمیل نمود. وقتی خواست به دیدن باغ برود همین که خواست از اسب پیاده شود و پای راست از رکاب به زمین نهد، هنوز پای چپش بر رکاب بود که فرمان از سوی خدا آمد که جان او را بگیرم، آن تیره بخت از پشت اسب بین زمین و رکاب اسب گیر کرد و مرد، دلم به حال او سوخت بدین جهت که او عمری را به امید دیدار باغی که ساخته بود سپری کرد اما هنوز چشمش به باغ نیفتاده بود اسیر مرگ شد.

در این هنگام جبرئیل به محضر پیامبر (صل الله علیه و آله) رسید و گفت ای محمد! خدایت سلام می رساند و می فرماید: به عظمت و جلالم سوگند شداد بن عاد همان کودکی بود که او را از دریای بیکران به لطف خود گرفتیم و از آن جزیره دور افتاده نجاتش دادیم و او را بیمادر تربیت کردیم و به پادشاهی رساندیم، در عین حال کفران نعمت کرد و خود بینی و تکبر نمود و پرچم مخالفت با ما بر افراشت، سر انجام عذاب سختما او را فرا گرفت، تا جهانیان بدانند که ما به آدمیان مهلت می دهیم و لی آنها را رها نمی کنیم
 




| [ کلمات کلیدی ] :
نویسنده : متین ابراهیمی
زمان : 12:3 صبح


هنر چیدمان

فنگ شویی ( Feng shui) (در لغت به معنای باد و آب)

فنگ شویی یک فلسفه و فن باستانی در چین است و برای پیدا کردن دکوراسیون مناسب و چیدمان درست اشیا در ساختمانهای

 مسکونی، تجاری، باغ و غیره استفاده می‌شود تا بهترین اثر را بر سلامتی، شادی، موفقیت، هماهنگی و به طور کلی انرژی مثبت

  چی داشته باشد.

 

مهم‌ترین چیزهایی که باید رعایت کرد، پرهیز از بی نظمی و هرگونه انباشتگی ، استفاده از رنگهای مناسب ، خطوط منحنی ،

در نظر گرفتن جهت‌های مناسب است.

 

به کمک فنگ شویی فضای داخلی خانه را اصلاح کنید و انرژی های مثبت را به جریان اندازید.

خانه شما از این پس مظهر آسایش، آرامش و نشاط خواهد بود.

هنر چیدمان محیط برای ایجاد تعادل و هماهنگی بهتر میان انرژی هایی است که ما را احاطه کرده اند.

 اصول فنگ شویی از چند هزار سال پیش بارها مورد تجربه قرار گرفته و هنوز با زندگی های پراضطراب و خانه های مدرن

ما مطابقت دارد.

 از نظر فنگ شویی با ایجاد تعادل میان پنج عنصر بنیادی (چوب، آتش، خاک، آهن و آب) می توان نظم لازم برای تغییر انرژی

 یک مکان را ایجاد کرد و با تقویت انرژی حیاتی مکان ها «چی» مانع از نشر انرژی های منفی و امواج مخرب شد.

زمانی که توده های انرژی راکد را آزاد می سازیم و به آنها جهت می دهیم تا بدون محصور شدن جریان یابند درمی یابیم

که احساس آرامش، آسودگی و همچنین اعتمادبه نفس بیشتری داریم. .

 

 

iran eshgh

 

 

iran eshgh

 

 

iran eshgh

 

 

iran eshgh

 

 

iran eshgh

 

 

iran eshgh

 

 

iran eshgh

 

 

iran eshgh

 

 

iran eshgh

 

 

iran eshgh

 

 

iran eshgh

 

 

iran eshgh

 

 

iran eshgh




| [ کلمات کلیدی ] :
نویسنده : متین ابراهیمی
زمان : 12:3 صبح


شاعر زن و مرد

شاعر زن میگه :

به نام خدایی که زن آفرید
حکیمانه امثال ِ من آفرید

خدایی که اول تو را از لجن
و بعداً مرا از لجن آفرید!

برای من انواع گیسو و موی
برای تو قدری چمن آفرید!

مرا شکل طاووس کرد و تو را
شبیه بز و کرگدن آفرید!

به نام خدایی که اعجاز کرد
مرا مثل آهو ختن آفرید

تو را روز اول به همراه من
رها در بهشت عدن آفرید

ولی بعداً آمد و از روی لطف
مرا بی کس و بی وطن آفرید

خدایی که زیر سبیل شما
بلندگو به جای دهن آفرید!

وزیر و وکیل و رئیس ات نمود
مرا خانه داری خفن! آفرید

برای تو یک عالمه کِیْسِ خوب
شراره، پری، نسترن آفرید

برای من اما فقط یک نفر
براد پیت من را حَسَنْ آفرید!

برایم لباس عروسی کشید
و عمری مرا در کفن آفرید


پاسخ شاعر مرد:

به ‌نام خداوند مردآفرین
که بر حسن صنعش هزار آفرین

خدایی که از گِل مرا خلق کرد
چنین عاقل و بالغ و نازنین

خدایی که مردی چو من آفرید
و شد نام وی احسن‌الخالقین

پس از آفرینش به من هدیه داد
مکانی درون بهشت برین

خدایی که از بس مرا خوب ساخت
ندارم نیازی به لاک، همچنین

رژ و ریمل و خط چشم و کرم
تو زیبایی‌ام را طبیعی ببین

دماغ و فک و گونه‌ام کار اوست
نه کار پزشک و پروتز، همین!

نداده مرا عشوه و مکر و ناز
نداده دم مشک من اشک و فین!

مرا ساده و بی‌ریا آفرید
جدا از حسادت و بی‌خشم و کین

زنی از همین سادگی سود برد
به من گفت از آن سیب قرمز بچین

من ساده چیدم از آن تک‌ درخت
و دادم به او سیب چون انگبین

چو وارد نبودم به دوز و کلک
من افتادم از آسمان بر زمین

و البته در این مرا پند بود
که ای مرد پاکیزه و مه‌جبین

تو حرف زنان را از آن گوش گیر
و بیرون بده حرفشان را از این

که زن از همان بدو پیدایشت
نشسته مداوم تو را در کمین!




| [ کلمات کلیدی ] :
نویسنده : متین ابراهیمی
زمان : 12:3 صبح


خدای مهربون رو شکر میکنم

 

برای فرزندم

که از شستن ظرفها شکایت دارد و این یعنی خونه مونده و تو خیابون ول نیست.

  

برای شلوغی و کثیفی خانه بعد از مهمانی

چون یعنی دوستانی دارم که پیشم میان.

 

برای لباسهایی که کمی برام تنگ شدن

چون یعنی غذا برای خوردن دارم.

 

برای سایه ای که شاهد کار منه

چون یعنی خورشید تو زندگیم میتابه.

 

برای پنجره هایی که باید تمیز بشه

چون یعنی خانه ای برای زندگی کردن دارم.

 

برای جای پارکی که در انتهای پارکینگ پیدا میکنم

چون یعنی قادر به راه رفتن هستم و وسیله نقلیه دارم.

 

برای هزینه بالا برای گرمایش

چون یعنی خانه گرمی دارم.

 

برای کوه لباسهایی که باید شسته و اتو بشوند

چون یعنی رختی برای پوشیدن دارم.

 

برای کوفتگی و خستگی عضلاتم آخر روز

چون یعنی قادر بودم که سخت کار کنم.

 

برای زنگ ساعتی که صبح مرا از خواب بیدار میکند

چون یعنی هنوز زنده هستم.

 

و خدا را شکر میکنم برای همکاران ودوستان مهربونی که دارم

چون باعث میشوند کار وزندگی برایم با انگیزه،جالب و خوب باشد.




| [ کلمات کلیدی ] :
نویسنده : متین ابراهیمی
زمان : 12:1 صبح


روی دلای آدما، هرگز حسابی وا نکن

روی دلای آدما، هرگز حسابی وا نکن
 

http://ecohustler.files.wordpress.com/2010/01/blood_rose_trilogy_by_tsvn.jpg

روی دلای آدما هرگز حسابی وا نکن
از در نشد از پنجره، زوری خودت رو جا نکن



آدمکای شهر ما، بازیگرایی قابلن
وقتش بشه یواشکی رو قلب هم پا می ذارن



تو قتلگاه آرزو عاشق کشی زرنگیه
شیطونک مغزای ما دلداده دورنگیه



دلخوشی های الکی، وعده های دروغکی
عشقاشونم خلاصه شد، تو یک نگاه دزدکی



آدمکای شب زده، قلبا رو ویرون میکنن
دل ستاره ی منو، از زندگی خون میکنن



ستاره ها لحظه ها رو، با تنهایی رنگ میزنن
به بخت هر ستاره ای، آدمکا چنگ میزنن



عمری به عشق پر زدن قفس رو آسون میکنن
پشت سکوت پنجره چه بغضی بارون میکنن!



مردم سر تا پا کلک، رفیق جیب هم میشن
دروغه که تا آخرش، همدل و هم قسم میشن


رو دنده حسادتا زندگی رو میگذرونن
عادت دارن به بد دلی نمی تونن خوب بمونن


قصه روزگار اینه، به هیچ کسی وفا نکن
روی دلای آدما، هرگز حسابی وا نکن




| [ کلمات کلیدی ] :
نویسنده : متین ابراهیمی
زمان : 12:0 صبح


پرچم ایران از دورانهای گذشته تا به امروز

 جمهوری اسلامی

دوران پهلوی

در برخی از درفش های دوره پهلوی تاج پهلوی دیده می شود

پرچم ایران در دوران ناصرالدین شاه ، مشروطیت و پهلوی

پرچم دوره محمد شاه

پرچم دوره آقا محمد خان

دوران قاجار

دوران زندیه پرچم های نادر شاه افشار

فشاریان پرچم شاه تهماسب

دوران صفویه پرچم شاه اسماعیل

نشان شیر و خورشید برای اولین بار به طور رسمی از اینجا وارد پرچم ایران شده است

مهم ترین و اصلی ترین پرچم دوران صفویه

تیموریان

سلجوقیان

غزنویان

سرخ جامگان رنگ سرخ نماد پیروان بابک خرم دین

سیاه جامگان رنگ سیاه نماد پیروان ابومسلم خراسانی 

ساسانیان درفش کاویانی در دوران ساسانی هم مطرح بوده است

اشکانیان درفش اشکانیان با خورشید آراسته می شده است

دیگر درفش های هخامنشیان

کوروش هخامنشی

هخامنشیان

دوره اساطیری درفش کاویانی ، نمادی از کاوه آهنگر ، فریدون و جمشید




| [ کلمات کلیدی ] :
نویسنده : متین ابراهیمی
زمان : 7:54 عصر


نمای زیبایی از مکه

 

 




| [ کلمات کلیدی ] :
نویسنده : متین ابراهیمی
زمان : 7:38 عصر