سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
چگونه با هیپنوتیزم در دل دیگران نفوذ میکنیم؟

چگونه با هیپنوتیزم در دل دیگران نفوذ میکنیم؟

اگر برای شما جالب است بدانید چه رازی در کلام هیپنوتیزور وجود دارد که میتواند ذهن افراد را تحت کنترل خود در آورد و اختیار مغز شخص هیپنوتیزم شده را بدست بگیرد آماده باشید تا در این مقاله با یکی از راههای نفوذ در دیگران آشنا شوید و تاحدودی برایتان روشن میشود که چطور میتوان با کلاممان در ذهن ودل دیگران نفوذ کنیم و قلبشان را به تسخیر خود در آوریم.

ابتدا به موضوع رابطه کلامی بطور کلی فکر کنید

چرا کلام بعضی از انسانها در دیگران اثر عمیقی میگذارد؟

چرا بعضی افراد وقتی صحبت میکنند با کلامشان انسان را مجذوب خود میکنند و برخی دیگر گویی حال آدم را بد میکنند؟

آیا تاکنون به ارتباطات خود فکر کرده اید؟

شما چطور شخصی هستید؟ آیا میتوانید دیگران را جذب کنید؟یا دفع کننده هستید؟

‌آیا به اندازه کافی برای دیگران جذاب هستید؟

آیا میتوانید نطفه عشق را در یک نگاه دردل دیگران بکارید ؟

آیا وقتی باکسی صحبت میکنید میتوانید دروغهایا قلو هایش را تشخیص بدهید؟

واقعیت این است که اصولا نفوذ در دیگران به انسان احساس قدرت میدهد

شاید همین موضوع موجب میشود بسیاری از دوستانی که برای اولین بار برای شرکت در کلاسها تماس میگیرند این سوال را بپرسند که آیا دگر هیپنوتیزم را هم آموزش میدهیم یاخیر؟

و وقتی به ایشان میگویم که برای رسیدن به خوشختی نیازی به هیپنوتیزم دیگران نیست معمولا با دلسردی از توضیحات من پذیرایی میکنند در حالیکه جواب صادقانه همین است که شما حتی برای نفوذ در دیگران نیز کافی است خود را هیپنوتیزم کنید حتی اگر بخواهید کسی را تا سرحد جنون عاشق و شیدای خود نمایید.

برای درک بهتر اجازه بدهید کمی موضوع را علمیتر و دقیقتر مورد بحث و بررسی قراردهیم. ابتدا لازم است یک مثال بزنم

اگر به دستگاه های صوتی خود مثل تلوزیون منزلتان دقت کرده باشید حتما متوجه شده اید که تلوزیون شما دو باند پخش صدا (بلندگو) در دو سوی خود دارد

قرار دادن دو باند در دوسوی دستگاههای صوتی از مدتها قبل همه گیر شده و علت این مساله در این واقعیت نهفته که اولین بار که انسان توانست صداها را بر روی نوار مغناطیسی ضبط کند اصوات بصورت مونو mono یعنی یک باند ضبط و پخش میشد اما خیلی زود تکنولوژی استریوsterio (پخش صوت از دو باند همزمان ) به بازار آمد.

از آن زمان به بعد اصواتی را که از لوازم صوتی مان میشنویم در واقع استریو بوده یعنی همواره ترکیب دو صداست که بصورت همزمان پخش میشوند. اگر تاکنون متوجه این موضوع نشده بودید به این علت است که این دو صدا دو صدای مختلف نیست بلکه چنان هماهنگ با هم انتخاب میشوند که وقتی مخلوط آنها را میشنوید احساس نمیکنید که دو صدا شنیده اید.

اما اگر در هنگام گوش کردن به موسیقی در صدایی که پخش میشود خیلی دقت کنید متوجه میشوید که گاهی صدایی در حال پخش شدن از یک باند میباشد و از باند دیگر اصلا صدایی نمی آید .

فکر میکنم برای بیشتر شما این موضوع اصلا جدید نبوده وشما از آن آگاه بوده اید وشاید بپرسید چه نیازی به عنوان کردن آن در این مقاله بوده و چه ربطی به خودهیپنوتیزم دارد ؟

باید بگویم البته این موضوع ارتباط مستقیمی به هینوتیزم ندارد بلکه فقط قصدم این بود که بتوانید به درک صحیحی از شنیدن دو صدای میکس شده در قالب یک صدای واحد را تداعی کنید و با تداعی این مثال در ذهنتان نگاه شما را به محیطتان و اصواتی که میشنوید کمی تغییر دهم.و اما بحث اصلی

امروزه ثابت شده ما مغز ما آگاهانه 2000 بیت بر ثانیه را پردازش میکند در حالیکه سرعت پردازش کل مغز در هر ثانیه 400 میلیارد بیت است

اگر این دو عدد را با هم مقایسه کنید متوجه میشوید آنچه ما با مغز خود انجام میدهیم بسیار بسیار وسیعتر از آن چیزی است که آگاهانه انجام میدهیم و این یعنی ما بیشتر زندگی خود را بطور نا اگاهانه پیش میبریم و میسازیم.

خوب است بدانید طبق تعریف در روانشناسی رفتار آگاهانه و نااگاهانه ما را به دو ضمیر نسبت میدهند.

ضمیر خوداگاه بخشی از شخصیت ماست که مسولیت کارهایی را که کاملا آگاهانه انجام میدهیم را بر عهده دارد و ضمیر ناخوداگاه بخشی از شخصیت ماست که مسئول تمام کارهایی است که ما بصورت ناخوداگاه انجام میدهیم

و همانطور که حتما متوجه شدید دایره توانمندی و عملکرد ناخوداگاه ما بسیار وسیعتر از دایره خوداگاهی ماست.

هر رفتار و گفتاری که ازما سر میزند حاوی دو پیام است یکی پیام خوداگاه ما و دیگری پیام ناخوداگاه ما.

ما به پیامی که خوداگاه میفرستیم آگاهی داریم اما به پیامی که ناخوداگاه میفرستیم آگاه نیستیم . در حالیکه هر دو این پیامها هم زمان و دریک پیام ارسال میشوند.

خوداگاه ما زبان ساده ای داردکه همه بر آن بخوبی واقفیم آنچه باخود می اندیشیم با کلمات مناسب به زبان می آوریم و فرد مقابل هم میشنودو پیام مارا درک میکند اما زبان ناخوداگاه برعکس زبان خوداگاه ما ساده و مستقیم نیست و طرق گوناگونی برای ابراز آن وجود دارد

بگذارید با بیان یک داستان واقعی و جالب با این موضوع بهتر درگیر شویم .

حدود 20 سال پیش خبری تیتر اصلی روزنامه های امریکا شد و مردم را به شدت متحیر کرد خبر این بود که یک گروه موسیقی راک اند رول مخفیانه پیام شرک آلودی را در ترانه خودش نشر میکند.

این پیام بیان این جمله (‌به شیطان گوش بده )‌در ترانه معروفشان بود

اولین سوالی که مردم را وادار به خریدن روزنامه ها میکرد این بود که چطور ممکن است در یک اثر موسیقی که به شدت با اقبال عمومی همراه بوده و جوانان با علاقه زیاد تک تک نتهای ترانه مورد نظر را هم حفظ هستند هیچ کس متوجه این جمله و پیام نشده بجز یک نفر؟؟؟

اما جالبتر اینکه هر کسی این مطلب را مطالعه میکرد توجیه میشد که چنین پیامی در این آهنگ وجود دارد .

چون واقعیت این بود که به نظر میرسید این جمله بطرز بسیار هنرمندانه ای در این ترانه مخفی شده است. آیا میتوانید حدس بزنید چگونه میتوان یک جمله را در یک ترانه محبوب مخفی کرد که هیچیک از شنوندگان پر پا قرص موسیقی هم متوجه آن نشوند؟؟

پاسخ این معمای سخت این بود که این جمله زمانی شنیده میشود که این ترانه با دستگاههای ضبط مخصوص وارونه پخش شود یعنی از آخر به اول.

یعنی صدای معکوس

اما کشف این پیام آغاز شکایت گروه های مذهبی از این گروه موسیقی به دادگاه شد

نکته جالب این بود که این خبر نه تنها مردم را غافلگیر کرده بود که از این به بعد بیشتر در ترانه هایی که گوش میکنند دقت کنند بلکه خود این گروه موسیقی رو هم غافلگیر کرده بود!!!

در جریان دادگاهی کردن افراد این گروه و دفاعیه مضحکشان که ادعا میکردند اصلا از این موضوع آگاه نبودند با اینکه تقریبا غیر ممکن به نظر میرسید اما حداقل برای توجیه رای هیات منصفه هم که شده گروه تحقیق لازم بود آهنگها و سخنرانیهای دیگری را هم مورد بررسی قرار بدهد اما ظاهرا قرار بود این خبر داغ داغتر هم بشود چون نتیجه حیرت انگیز و باور نکردنی بود!

شاید شما هم باور نکنید اما نتیجه این تحقیق این بود که همه ما در صحبتهایمان ناخوداگاه لحنی را به خود میگیریم بطوریکه در معکوس گفته هایمان کلماتی اداء شوند و جالب اینکه اصلا از بیانشان آگاهی نداریم.

این خبر تا همینجا هم به اندازه کافی جالب وحیرت آور بود اما اگر هنوز جایی برای تعجب کردن دارید کافی است به این نکته اشاره کنم که

این کلمات که ناخوداگاه بیان میشوند کاملا مربوط به موضوع مورد صحبت است نه کلمات بی ربط

و اگر دوست دارید شوک بشوید باید بگویم که این کلمات مرموز از کلماتی نیستند که گوینده قصد بیانشان را دارد بلکه حقایقی را در بر دارند که شخص گوینده قصد مخفی کردنشان را دارد.

این عبارات معکوس می توانند حقایق نا گفته در مکالمات و پنهان شده در دروغ ها و همچنین انگیزه های ناگفته، نقشه های پنهانی و دلایل بیماری ها و معضلات را بیان کنند. همچنین می توان از این امکان برای دست یافتن به اطلاعات مضاعف در مشاغل مختلف و رقابتی و بازجویی ها سود جست.

در ایالت اورگون (Oregon) از این روش در بازجویی های جنایی استفاده شده و نتایج آن در یک مورد توسط تست DNA ثابت شده است.

در واقع با این کشف یکی دیگر از زبانهایی که ناخوداگاه ما توسط آن صحبت میکند رمزگشایی شد و جالب است بدانید به تازگی معلوم شده است ناخوداگاه انسان با این روش زودتر از خوداگاهش لب به سخن می گشاید چون معمولا نوزاد از 6 ماهگی کلمات ساده ای (مانند بابا و مامان ) را بیان میکند درحالی که ثابت شده کودکان از 3 ماهگی تا 13-14 ماهگی به صورت معکوس شروع به حرف زدن می کنند ولی متاسفانه ما متوجه صحبت کردن آن ها نمی شویم.

مخلص کلام اینکه

ذهن انسان پیچیدگی های بسیار زیادی دارد و از فیلترهای محافظ بسیار قوی برخوردار می باشد. فیلتر عقلی راه ورود هرگونه اطلاعاتی را که با باورهاو منطق ما مغایرت داشته باشد می بندد. ذهن قادر است اطلاعاتی را که به آن می رسد مورد پردازش دقیقی قرار بدهد حتی اگر وارونه باشد. در ستاد مرکزی ذهن، محدودیتی برای فهم زبانهای مختلف نیست و هر مطلبی به هر زبانی برای این ستاد قابل فهم بوده و به کار گرفته می شود. این سطح از ذهن جزیی از ناخودآگاهی بوده، که ما به آن واقف نیستیم ولی اثرات آن بر روی عملکردهای انسان ظاهر می شود.

با استفاده از همین اصل، شبکه منفی، کلیه اطلاعات غلط خود را به ستاد مرکزی ذهن انسان می رساند و رفتار او را تحت تاثیر قرار داده و تمایلات او را به سمت دلخواه هدایت می کند. شعر و موسیقی نیز می توانند به همین ترتیب مورد سوء استفاد? شبکه منفی قرار گرفته و در حد بسیار گسترده ای در این رابطه به کار گرفته شود. زیرا در حالت عادی ذهن انسان اجازه ی عبور به بسیاری از اطلاعات را نمی دهد. برای مثال اگر ما بشنویم که « به‌ شیطان گوش بده » شدیدا مقاومت منفی نشان خواهیم داد و از آن اجتناب می کنیم. اما اگر همین دستور در معکوس شعر آهنگی قرار داشته باشد، از آنجا که ما با کمال میل آن ترانه را گوش می دهیم اطلاعات نابجای پشت آن مانند یک کرم کامپیوتری وارد ذهن ما شده و در فرصت مناسب اثر خود را به جای خواهد گذاشت. جالب اینجاست که معکوس شعری که شنیده می شود هیچ ارتباطی به خود شعر ندارد که اگر شعر را معکوس بنویسیم به آن دسترسی پیدا کنیم. و جالبتر اینکه این تکنیکها در انحصار ضمیر ناخوداگاه ما قرار دارد و امکان ایجاد تغییرات در آن نیست یعنی انسان نمیتواند آگاهانه این کلمات از گفتار خود را تغییر دهد و در آن دخل وتصرفی ایجاد کند واین یعنی به این زبان نمیتوانیم کلامی را برخلاف احساسات واقعی خود بیان کنیم.

 

ذکر این مثال تنها برای درک پیچیدگی عملکرد ضمیر ناخوداگاه ما بود و اینکه بدانید این کانال تنها یکی از چندین کانالی است که ضمیر ناخوداگاه ما در ارتباطات ما برای انتقال پیام خود به دیگران مورد استفاده قرار میدهد.

این مقال مجال تشریح جزئیات این زبان و یاآشنایی با زبانهای دیگر ضمیرناخوداگاه را ندارد اما سعی میکنم در مقاله های بعدی نیز شما عزیزان را با دیگر روشهای ارتباطی ناخوداگاه آشنا کنم

تا به این وجه هیپنوتیزم که برنامه ریزی ضمیرناخوداگاه انسان می باشد توجه بیشتری مبذول کنید و آگاه باشید که با آموختن خودهیپنوتیزم میتوانید به توانمندی برنامه ریزی ضمیر ناخوداگاه دست پیدا کنید تا هنگامی که با کسی شروع به صحبت میکنید همان پیامی را به او منتقل کنید که میخواهید منتقل شود وتاثیری را بر او بگذارید که دلتان میخواهد نه تاثیری که در خلاف جهت خواسته شما باشد.

علاوه براین با مراقبت و ممارست درتمرینهای خودهیپنوتیزم به شعور والایی برای درک سخنانی که درپس سخنان دیگران نهفته اند دست یابید و اسیر ظاهر کلمات و گفته ها نشوید و فریب دروغگویان را نخورید و رسیدن به فرا اگاهی را از طریق هیپنوتیزم تجربه کنید.

مستدام باشید

 

 






| [ کلمات کلیدی ] :
نویسنده : متین ابراهیمی
زمان : 12:32 صبح